وقت عاشقی...
همیشه بعد از عید غدیر دلم برای محرم می تپد
گوشه دلم با خودم می گویم می شود آقا امسال هم اربعین مرا بطلبید؟ً!
هر روز که می گذرد این می شود تبدیل می شود به یک دغدغه بزرگ
به یک هراس
به یک رجا
برزخی است میان این خوف از خود و رجا به مهر حضرت
دوباره نزدیک اربعین شده ام
با خودم می گویم آقا جان می شود امسال هم….
بی تو
بی همگان به سر شود بیتو به سر نمیشود
داغ تو دارد این دلم جای دگر نمیشود
دیده عقل مست تو چرخه چرخ پست تو
گوش طرب به دست تو بیتو به سر نمیشود
...
من از عهد آدم تو را دوست دارم
از آغاز عالم تو را دوست دارم
چه شبها من و آسمان تا دم صبح
سرودیم نم نم: تو را دوست دارم
نه خطی، نه خالی! نه خواب و خیالی!
منای حس مبهم تو را دوست دارم
سلامی صمیمیتر از غم ندیدم
به اندازهی غم تو را دوست دارم
بیا تا صدا از دل سنگ خیزد
بگوییم با هم: تو را دوست دارم
جهان یک دهان شد همآواز با ما:
تو را دوست دارم، تو را دوست دارم

